کد مطلب:279235 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:258

حکایت طلای گمشده
دوازدهم و نیز روایت كرده از حسین بن علی بن محمد قمی معروف به ابی علی بغدادی كه گفت: در بخارا بودم پس شخصی كه معروف بود به ابن جاشیر، ده قطعه طلا داد و امر كرد مرا كه تسلیم كنم آنها را در بغداد به شیخ ابی القاسم حسین بن روح قدس سره پس حمل كردم آنها را با خود چون رسیدم به مفازه امویه یكی از آن سبیكه ها مفقود شد از من و عالم نشدم به آن تا آنكه داخل بغداد شدم و سبیكه ها را بیرون آوردم كه تسلیم آن جناب كنم پس دیدم كه یكی از آنها از من مفقود شده پس سبیكه ای به وزن آن خریدم و به آن نه اضافه نمودم آنگاه داخل شدم بر شیخ ابی القاسم در بغداد و آن سبیكه ها را نزدش گذاردم پس فرمود: بگیر این سبیكه را و آنرا كه گم كردی رسید به ما، او این است آنگاه بیرون آورد آن سبیكه را كه مفقود شد از من به امویه پس نظر كردم در آن شناختم آن را.